دغدغههای پوست و کشفهای شیرین در دورهمی گل و بلبل
دغدغههای پوست و کشفهای شیرین در دورهمی گل و بلبل
عصر یک روز سهشنبه بهاری بود و عطر گلهای یاس از باغچه خانه مادربزرگ «عصمت خانم» به داخل اتاق نشیمن میپیچید. صندلیهای مخمل سبز دور یک میز بزرگ چوبی چیده شده بود و قوری قلمکاری شده روی سماور برنجی، بخار ملایمی از خود بیرون میداد. دورهمی هفتگی خانواده بود؛ عصمت خانم، دخترانش مریم و فاطمه و نوههایش، نگین و پروانه و دغدغه های پوست هایشان.
صحبتها از بازار و درس و مشق شروع شد، اما خیلی زود، مثل همیشه، سر از “پوست” درآورد. نگین، که سالها با جوشهای ریز و گاهی هم لکههای قرمز روی گونههایش درگیر بود، با ناراحتی گفت: “خسته شدم از این همه ماسک و کرمهای شیمیایی. هرچی میزنم، یا پوستم رو خشک میکنه، یا بدتر جوش میزنه. دیگه نمیدونم چیکار کنم.”
پروانه، که پوستی حساس داشت و مدام از خارش و قرمزی آن شکایت میکرد، حرف نگین را تأیید کرد: “آره، منم همینطور. به محض اینکه یه چیز جدید امتحان میکنم، پوستم بدتر میشه. احساس میکنم هیچچیزی برای پوست حساس من پیدا نمیشه.”
مریم، مادر نگین، که همیشه دنبال راهحلهای طب سنتی بود، با لبخند نگاهی به مادربزرگش انداخت. “یادتونه عصمت خانم، شما همیشه میگفتید هر دردی در طبیعت یه درمون داره؟”
عصمت خانم، با چشمان نافذ و پر از خردش، سری تکان داد و فنجان چایش را برداشت. “بله دخترم، طبیعت سرشار از داروهای شفابخشه. فقط باید صبر و حوصله داشت و درست استفاده کرد.”
مریم ادامه داد: “راستش رو بخواید، من چند وقت پیش با یه روغن آشنا شدم که واقعاً برای مشکلات پوستی معجزه میکنه. برای نگین که پوستش جوشدار بود، عالی جواب داد و برای پروانه هم که پوستش حساس و خشک بود، شگفتی آفرید.”
همه با کنجکاوی به مریم خیره شدند. فاطمه، خاله نگین و پروانه، پرسید: “چی هست مریم؟ ما هم بگیم شاید بدردمون بخوره.”
مریم با هیجان گفت: “روغن سیاهدانه!“
نگین که قبلاً با اکراه به هر راهحل طبیعی نگاه میکرد، با تعجب گفت: “روغن سیاهدانه؟ اونو که برای درد مفصل و این چیزا میشناختم!”
“دقیقاً!” مریم ادامه داد. “منم اولش همین فکر رو میکردم. ولی وقتی دیدم ‘گیاهیس’ (و اینجا میتوانید اشارهای به فروشگاه خودتان داشته باشید) این روغن رو به عنوان یه محصول برای پوست هم معرفی کرده، کنجکاو شدم و بیشتر تحقیق کردم. متوجه شدم که این روغن خواص ضد التهابی و ضد باکتریایی فوقالعادهای داره. برای همین برای جوش و آکنه عالیه چون باکتریها رو از بین میبره و التهاب پوست رو کم میکنه.”
پروانه با چشمانی درخشان پرسید: “خب برای پوست حساس من چطور؟ من که با هرچیزی قرمزی و خارش میگیرم!”
“برای شما که دیگه معجزه میکنه!” مریم لبخندی زد. “چون خواص ضد التهابی قویای داره، خارش و قرمزی رو خیلی سریع تسکین میده و به ترمیم پوست کمک میکنه. کافیه چند قطره رو با یه روغن حامل مثل روغن جوجوبا قاطی کنی و به آرامی روی پوستت ماساژ بدی. نگین باورت نمیشه، بعد از چند هفته استفاده، جوشهای صورتش تقریباً ناپدید شدن و پوستش خیلی شفافتر شده. پروانه هم دیگه از خارش پوستش شکایت نمیکنه.”
عصمت خانم با رضایت سر تکان داد: “آفرین دخترم. همینطوره. سیاهدانه، حبة البرکة، دانه مبارکه. قدرت زیادی داره. قدیمها هم برای هر دردی ازش استفاده میکردند.”
نگین که حالا برق امید در چشمانش بود، گفت: “پس دیگه لازم نیست دنبال کرمهای گرونقیمت و شیمیایی باشم! واقعاً ممنون خاله.”
پروانه هم با خوشحالی گفت: “منم حتماً باید این روغن سیاهدانه رو از ‘گیاهیس‘ سفارش بدم. دیگه از این همه مشکلات پوستی خسته شده بودم.”
عصر آن روز، با رایحه دلنشین یاس و صحبتهای گرم دوستانه و خانوادگی، به پایان رسید. اما برای نگین و پروانه، این دورهمی فقط یک گپ ساده نبود، بلکه کشف یک راز طبیعی و گامی بزرگ به سوی پوستی سالمتر و زیباتر بود. آنها میدانستند که گاهی اوقات، بهترین راهحلها برای زیبایی و سلامت، در دل طبیعت و در فروشگاههای معتبری مثل “گیاهیس” پنهان شدهاند.